خاطره سی و نهم - توصیف شهیدان
خاطره سی و نهم توصیف شهیدان
مرحوم حاج آقا نویسی به مناسبت های مختلف در باره شهیدان سخن می گفت. واغلب این شعر را زمزمه می کرد:
آن کس که تو را شناخت جان را چه کند
فرزند وعیال و خانمان را چه کند
دیوانه کنی هردو جهان اش بخشی
دیوانه ی تو هر دو جهان را چه کند
هنگامی که مرحوم حاج آقا نویسی این شعر را می خواند؛ چون با تمام وجود به معنی و مفهوم این شعراعتقاد داشت؛ گاهی آثار حزن، و قطرات اشک در چهره اش هویدا می شد.
این شعر دارای معانی بلند عرفانی و تفسیرهای گسترده است. به جرات می توان گفت؛ دنیایی از معانی در این شعر نهفته است. شهیدان، مصداق همین شعر عارفانه هستند.
شهید سید احمد جلالی فرزند مرحوم حسین علی خان، حقیقتا یک عارف بود؛ نگاه کردن به قنوت و گوش دادن به مناجات ها در نمازش لذت بخش بود. او فرزندی چند ماهه داشت؛ به جبهه رفت و شهید شد. پدرش مرحوم حسینعلی خان جلالی آموزگار کلاس سوم ابتدایی من بود. شهید سید احمد جلالی به خوبی دریافته بود؛ برای درک بهتر قرآن باید با ادبیات عرب آشنا باشد. یک کتاب جامع المقدمات خریده بود؛ مشتاقانه به منزل حاج آقا نویسی می رفت؛ و صرف و نحو عربی را فرا می گرفت.
شهید عباس محمدی انسانی موحد و عارف بود؛ در همان ساعتی که او را تشییع می کردیم؛ اولین، و تنها فرزند دخترش، پا به عرصه ی گیتی نهاد.
حاج آقا نویسی در تشییع جنازه ی او که با تشییع جنازه ی شهید غلامحسین شفیعی همزمان بود؛ دو بار منقلب و بد حال شد. و سپس این شعر را در وصف شهیدان زمزمه کرد:
آن کس که تو را شناخت جان را چه کند
فرزند و عیال و خانمان را چه کند
دیوانه کنی هر دو جهان اش بخشی
دیوانه ی تو هر دو جهان را چه کند