خاطره ی پنجاه و هشتم جلوگیری از غیبت کردن از دیگران
خاطره ی پنجاه وهشتم جلوگیری از غیبت کردن دیگران
در سال 1366 یکی از مدیران شهر مورد انتقاد مردم قرار گرفت. مردم از منش و نحوه برخورد مدیر مزبور به شدت شاکی شده بودند. تقریبا بیست نفر از مردم به نمایندگی از سوی بقیه، در جلسه ای که حاج آقا نویسی حضور داشت، شروع به بیان شکایت کردند. حاج آقا نویسی در جمله کوتاه فرمود: «من نسبت به ایشان نظری ندارم» .
جمله ای که ایشان بیان کرد؛ بسیار مختصر بود؛ اما معنای زیادی را در خود داشت. بنده در آن زمان جوان بودم و تصور کردم که حاج آقا نویسی نمی خواهد به حرف دل مردم گوش کند.
مدیر مذکور جند هفته بعد معزول گردید. از جمله ای که حاج آقا نویسی در آن جلسه گفت؛ چندین مطلب مهم آموخته می شود:
الف: با گفتن این جمله از بروز تشتت در سطح شهر جلوگیری کرد.
ب: با خاستن از جلسه ، از بدگویی کردن نسبت به یک مدیر ارشد ممانعت کرد.
ج: در قضاوت کردن نسبت به آن مدیر عجله نکرد؛ و حرف آنان را فورا تایید نکرد. این عمل ممکن بود آن افراد را به واکنش شدیدتر و مطرح کردن قضیه در مرکز استان وادار کند.
د: حفظ آبروی افراد لازم و ضروری می دانست.
ه: با عزل آن فرد توسط مقامات استانی مشخص گردید که حاج آقا نویسی با ظرافت بسیار می تواند جو آرام شهر را حفظ کند.