خاطره ی پنجاه و نهم در ره منزل لیلی
خاطره ی پنجاه و نهم - در ره منزل لیلی
تقریبا در اوایل دهه ی 1370 شمسی به منزل مرحوم حاج آقا نویسی امام جمعه شهرمان دلیجان رفتم تا ایشان را زیارت کنم. چند روزی مانده بود که حجاج بیت الله الحرام به مراسم حج مشرف شوند. از حاج آقا نویسی پرسیدم: آیا امسال هم به حج مشرف می شوید؟
حاج آقا نویسی که چند ماه پیش از آن، قلبش را عمل کرده بود؛ و عملش هم به صورت باز انجام شده بود؛ به بنده فرمود؛ حتما به مراسم حج مشرف خواهد شد و وظایفش را به عنوان روحانی کاروان انجام خواهد داد.
حاج آقا نویسی در آن لحظه پیراهنش را بالا زد و من شکم اش را به من نشان داد که به دلیل عمل جراحی و دوخته شدن، هنوز مقدار زیادی از آثار جراحت بر روی آن قابل مشاهده بود.
در آن لحظه، وقتی که آثار عمل جراحی باز و دوخته شدن شکم ایشان را دیدم؛ حالت خاصی بر من مستولی شد؛ و به خاطرم رسید که بعضی ها به خاطر یک سرما خوردگی حاضر نیستند در محل کار خود حضور یابند. به یاد این شعر افتادم:
در ره منزل لیلی که خطرهاست در آن شرط اول قدم آن است که عاشق باشی
عالمان دینی را حصون الاسلام می نامیم. یعنی هر عالمی حصن الاسلام است. یعنی قلعه بان است. یعنی در هر شهری که حضور دارد؛ باید از قلعه ی دین و احکام اسلام محافظت کند. نه این که خدای ناکرده به کارخانه داری و امور اقتصادی روی آورد. انجام امور اقتصادی چه ربطی به فقاهت دارد؟