خاطره دوم اولین آشنایی با حاج آقا نویسی
اولین
آشنایی با حاج آقا نویسی در راهپیمایی های سال 57
اولین آشنایی نزدیک بنده با آقای
نویسی به دوران انقلاب بر می گردد.
این جانب در سال 1354 شمسی که دانش
آموز چهارم ابتدایی بودم با تشویق آموزگارم آقای سید حسین جلالی فرزند سید ابوالقاسم
برای شرکت در نماز جماعت به مسجد اعظم می رفتم.
در آن سال یازده ساله بودم. از
محله ی باغ پنبه ، یعنی خیابان قیام، کوچه شهید اسماعیل نظری ، که
محل سکونت خانواده ام بود پیاده به سمت مسجد اعظم می رفتم. و پیاده برمی گشتم.
در آن سال دزدی در نیمه
شب آمد و خادم مسجد اعظم را خفه کرد و و تمامی فرش های مسجد را به سرقت
برد. من که در سن یازده سالگی بودم ترسیدم و دیگر به مسجد اعظم
نرفتم. در تابستان 1354 حجت الاسلام حاج شیخ علی رضا نظری حوزه علمیه کوچکی
راه اندازی کرد. محل تشکیل این حوزه علمی در دبستان شاهرضای قدیم
بود. ایشان برای شرکت کنندگان در آن کلاس ها قرائت قرآن، صرف و نحو
عربی،اصول دین، عقاید، اشعار دینی و قصص قرآن تدریس می کرد .ایشان برای بنده،
کارت حوزه علمیه، صادر و امضاء کرد. اکنون این کارت را یادگاری نگه داری می کنم.
اقای نظری من و بقیه را تشویق می کرد به مسجد صاحب الزمان برویم که امامش حاج آقا
نویسی بود.
مسجد صاحب الزمان (ع) یک آب انبار
قدیمی داشت که درب ورودی
آن کنار درب اصلی مسجد
بود. شاید حدود 30 - 40 پله، به سمت پایین می رفت تا به
یک شیر آب برسد. چون انتهای آن تاریک و مخوف بود؛ من که در سن
نونهالی بودم تصور می کردم که اژدهایی در انتهای آن خوابیده و کودکان را می
بلعد. بنا بر این از آن جا می ترسیدم. تقریبا پیش از شروع انقلاب ، جلوی آن
را تیغه ی آجری کشیدند؛ و چهار عدد شیر آب در جلوی آن نصب کردند و نماز گزاران
وضو می گرفتند.
اولین بار در راهپیمایی های سال 1357
با چهره حاج آقا نویسی از نزدیک آشنا شدم.
ایشان امام جماعت مسجد صاحب الزمان بود. از سال 46 تا آخرین
روز حیاتش در این منصب به ترویج دین مشغول بود. حتی در سال 1369 که آیت الله حاج
شیخ مصطفی حایری امام جماعت مسجد جامع دلیجان از دنیا رفت، برخی مومنین از او
خواستند به مسجد جامع بیاید، اقای نویسی حاضر نشد محل خدمتش را تغییر
دهد. رحمت خدا بر او و همه رفتگان باد. در این جا اشعاری را که حجت الاسلام
نظری چهل سال قبل به بنده و بقیه بچه ها یاد داد وآن را حفظ کرده بودیم و با
صدای بلند و دسته جمعی می خواندیم یادداشت می کنم. یقین دارم آموختن آن به
دانش آموزان ابتدایی جالب خواهد بود:
دین شرط آدمیته... بی دینی حیوانیته... هر کس
که ترسد از خدا... اخلاق او شد با صفا... دین دار در بهشت خوشه... بی دین اسیر
آتشه... شکر خدا مسلمونم... اصول دین را می دونم... اصول دین پنج بود... دانستنش
گنج بود... اول یکی هست خدا... که عالمی کرده بنا... هر بنا که بنا داره... این
جهونم خدا داره... دوم بود عدل خدا... مهربون است به حال ما...بدش میاد از
ظالمان... خشنود است از عادلان... سوم نبوت که خدا ... کرده نبی را بهر ما... یک
صد و بیست و چار هزار... پیامبران را بشمار... .
حاج آقا نظری به کسانی که
چند سوره آخر قرآن و اصول دین و اشعار مذهبی را حفظ می کردند پنج تومان پول و یک
کتاب معمولی جایزه می داد. تا جایی که به خاطر دارم فقط یک نفر برنده این جایزه
شد؛ او آقای حسینی بود که بعدا در آموزش و پرورش استخدام شد و در امور تربیتی
فعالیت می کرد.
مسجد فاطمیه دلیجان
مسجد امام حسین دلیجان
مسجد رضوی دلیجان
مسجد جواد ائمه دلیجان
مسجد تاریخی مس سر از بناهای دوره سلجوقی با قدمت بیش از 800 سال که به همت شهرداری دلیجان در حال مرمت و بازسازی است