هفتاد خاطره از آیت الله نویسی امام جمعه فقید دلیجان

وبلاگ شخصی حمید رضا فتحی سقزچی
این جانب حمیدرضا فتحی سقزچی، دانش آموخته ی رشته حقوق عمومی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران ، عضو هیات علمی دانشگاه ازاد اسلامی واحد نراق ، وکیل پایه یک دادگستری، دانشجوی دکتری تخصصی حقوق عمومی، متولد 1343 تهران ، اهل دلیجان و ساکن اصفهان می باشم. امیدوارم با بیان خاطراتی از آیت الله حسین رجبی نویسی امام جمعه فقید شهرستان دلیجان، - که فرزند نداشت - نسبت به بزرگداشت نام و یاد آن مرحوم، قدمی بردارم . ان شاءالله مورد رضایت امام زمان علیه السلام واقع گردد.

۴۷ مطلب در شهریور ۱۳۹۴ ثبت شده است

دوشنبه, ۲۳ شهریور ۱۳۹۴، ۰۵:۴۵ ب.ظ

خاطره هفتم تحقیق قبل از ادای شهادت

               

  تحقیق قبل از ادای شهادت      

                         

  

رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم :

وقد سُئلَ عن الشهادَةِ: قال: هل تَرَى الشمسَ ؟ على مِثلِها فَاشهَدْ ، أو ، دَعْ .

آفتاب را مى‏بینى ؟ هرگاه موضوع به همین روشنى بود شهادت بده و گرنه خوددارى کن .
                                                                                
            وسائل الشیعه : ۱۸ / ۲۵۰ /3

 

یکی از ویژگی های حاج آقا نویسی این بود؛

هنگامی که کسی، استشهادیه ای را نزد ایشان می برد که امضاء کند؛ ابتدا راجع به صحت و سقم آن تحقیق می کرد.

خاطره ای را در این باره به یاد می آورم.

مرحوم پدرم در رحمت آباد دلیجان مغازه ای کوچک داشت و درسال 1369 تصمیم گرفت آن جا را به مغازه کبابی تبدیل کند. اتحادیه اصناف دلیجان، منطقه رحمت آباد را خارج از محدوده شهری می دانست و تصمیم گیری در این زمینه را در صلاحیت اداره کل راه و ترابری مرکز استان اعلام کرده بود. کارشناسان اداره مذکور، صدور مجوز را منوط کرده بودند به این که، مغازه  مذکور،قبل ازسال 1365 احداث شده باشد. پدرم از آقای نویسی خواسته بود شهادت نامه ای را امضاء کرده و مراتب را مورد تایید قرار دهد. حاج آقا نویسی شخصا با بنده تماس تلفنی گرفت و سوال کرد که تاریخ احداث بنا چه سالی بوده است. بنده اظهار بی اطلاعی کردم. سپس،  پدرم مدارکی را ازطریق مالکین قبلی بنا تهیه کرده بود و آن ها را نزد آقای نویسی برده بود. حاج آقا نویسی پس از مطالعه مدارک ، استشهادیه ر ا امضاء کرده بود و به پدرم تحویل داده بود. برای شادی روح پدرم و همه رفتگان صلوات می فرستیم.


اللهم صل علی محمد و آل محمد.  

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ شهریور ۹۴ ، ۱۷:۴۵
حمید رضا فتحی سقزچی
دوشنبه, ۲۳ شهریور ۱۳۹۴، ۰۵:۴۴ ب.ظ

خاطره ششم توصیه به مدیران ادارات

 

توصیه به مدیران ادارات    

   

     

بنده در سال 69 و 70 به عنوان مسئول دفتر فرماندار دلیجان خدمت می کردم. حاج آقا نویسی به عنوان امام جمعه در جلسات شورای اداری شرکت می کرد. یکی از توصیه های مکرر ایشان به فرماندار و روسای ادارات این بود که اگر مشکلی دارند و یا اگر خدای ناکرده اختلافی با یک دیگر پیدا کردند ، اختلاف شان از چارچوب شهر، خارج نشود؛ یعنی اجازه ندهند اختلاف شان اوج بگیرد و در سطح ادارات کل استان، کسی متوجه آن بشود. بلکه همیشه سعی کنند هر مشکلی دارند خودشان در داخل خودشان حل کنند. بر اساس رهنمودهای ایشان بود که مقامات استان مرکزی ، هرگز با مشکل عمده ای از شهرستان دلیجان مواجه نشدند و فکرشان از ناحیه این شهر آسوده بود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ شهریور ۹۴ ، ۱۷:۴۴
حمید رضا فتحی سقزچی
دوشنبه, ۲۳ شهریور ۱۳۹۴، ۰۵:۴۱ ب.ظ

خاطره پنجم توصیه به صبر و بردباری

 

 

توصیه به صبر و بردباری

    این جانب در سال 1372 با مشکلاتی شخصی مواجه شدم. برای اولین بار فردی از من شکایت کرد. فردی   که مومن و متدین، اما ساده و زودباور بود؛ و توسط بدخواهان و رقبای من تحریک شده بود. او که از چندی  پیش از آن با من نسبت سببی یافته بود؛ شکایت اش به جز اتلاف عمر، فایده ای در بر نداشت. در روایت آمده است؛ المومن کیس فطن، یعنی مومن باید کیاست و فطانت داشته باشد. از دیدگاه قرآن، انسان فهمیده ؛ خود را به هلاکت نمی اندازد. و لا تلقوا بایدیکم الی التهلکه .

    به هر حال مرحوم سید باقر هاشمی - خدا رحمتش کند - و آقای محمود حیدری فرزند حاج فتح علی - خدا عمرش را مستدام فرماید - برای اصلاح ذات البین تلاش کردند. این دو نفر از فرهنگیان خوش نام و با تجربه ای بودند که سرد و گرم روزگار را چشیده بودند. اما موفق نشدند؛ زیرا آن فرد، خر خودش را می راند.

    نزد حاج آقا نویسی رفتم و قضیه را بازگو کردم. با حوصله به حرف هایم گوش داد. آن فرد نزد حاج آقا نویسی و افراد زیاد دیگری رفته بود؛ و حرف هایی زده بود. حاج آقا نویسی جملاتی گفت؛ و مرا به داشتن صبر و استقامت توصیه کرد . سپس فرمود:

                 مرد باید که در کشاکش دهر              سنگ زیرین آسیاب باشد 

 

 

 

     حاج آقا نویسی در ادامه فرمود : 

محیط کوچک، شرایط و آثار خاص خود را دارد؛ بهتر است مهاجرت کنم؛ و به قم و یا اصفهان بروم. این  جانب که از کودکی ام، از عالمان دینی حرف شنوی داشته ام؛ چندی بعد، چمدان خود را بستم و عازم اصفهان شدم . اکنون که بیش از  بیست سال از آن تاریخ می گذرد هنوز هم در اصفهان سکونت دارم؛ و از راهنمایی های مرحوم آیت الله نویسی، به درگاه خداوندمتعال شکرگزارم. 

حاج آقا نویسی فرمود: ( هر کجا زندگی می کنی با عالمان دینی ارتباط داشته باش) .

خداوند را شاکرم؛ آن چه را کسب کرده ام؛ آموزه هایی است که از عالمان دینی فرا گرفته ام . جاهای دیگر خبری نیست. شکرا لله و حمدا لله

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ شهریور ۹۴ ، ۱۷:۴۱
حمید رضا فتحی سقزچی
دوشنبه, ۲۳ شهریور ۱۳۹۴، ۰۵:۴۰ ب.ظ

خاطره چهارم توصیه به وحدت و همدلی جامعه

خاطره

توصیه به وحدت و همدلی جامعه

 

 

یکی از خواسته های آیت الله نویسی از مردم دلیجان وحدت وهم دلی بیشتر بود. به طور مثال، او پیوسته از اعضای هیات های امنای مساجد و هیات های عزاداری می خواست که با همدیگر متحد و منسجم شوند و فقط یک هیات عزاداری را تشکیل دهند. ایشان در سال 1363 یا  1364 مسئولان هیات ها را خواست و درخواست خود را مطرح کرد. بنده در آن سال ها، در هیات عزاداری  مسجد امام حسن مجتبی علیه السلام مداح و نوحه خوان بودم. در آن سال، خواسته ی ایشان محقق شد؛ اما در همان زمان با کارشکنی هایی توسط افراد مختلف روبرو گردید.

 

 

افرادی به بهانه های واهی، اجازه ی ادامه این کار را نمی دادند. مثلا معتقد بودند که یک صف طولانی، قابل کنترل نیست و سیستم صوتی نیز پاسخ گوی نیاز مردم نخواهد بود.متاسفانه این اتحاد و انسجام  در سال های بعد نیز محقق نگردید؛ و به فراموشی سپرده شد.

 


اکنون می توان پرسید چگونه است که یک میلیون نفرمردم شهرزنجان ، در حسینیه ی اعظم این شهر و خیابان های اطراف آن جمع می شوند و تحت یک بیرق و در قالب یک دسته عزاداری و با مداحی یک نفر نوحه خوان عزاداری می کنند؟ این اتحاد و هم دلی مردم زنجان،  برکات عظیم و منافع مادی و معنوی بسیار زیادی به دنبال داشته است که شرح آن در این مقال نمی گنجد. محرم و صفر است که اسلام را زنده نگه داشته است؛ پس هدف ما از عزاداری ها حفظ دین است. دشمن، وحدت مردم زنجان را در قالب یک دسته عزاداری ببیند؛ می لرزد و وحشت می کند؛ تفرقه را ببیند حریص 

 می شود و طمع می ورزد. زیبنده نیست که در شهر دلیجان و سایر شهرستان های اطراف آن هر یک از مساجد، حسینیه ها، تکایا و ... دسته عزاداری مخصوص به خود را داشته باشد . پیامبر اکرم فرمود: یدالله مع الجماعه؛ یعنی دست خدا همرا جماعت است. نه در تشتت و پراکندگی.     ر      



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ شهریور ۹۴ ، ۱۷:۴۰
حمید رضا فتحی سقزچی
دوشنبه, ۲۳ شهریور ۱۳۹۴، ۰۵:۴۰ ب.ظ

خاطره سوم ورود به دلیجان در سال 46

خاطره 3

 

 

ورود به دلیجان در سال46

 

 

یکی از محله های دلیجان محله ی سیدها نام دارد. مرحوم سید تقی هاشمی و مرحوم سید باقر هاشمی، دو تن از ساکنین این محله که هر دو از فرهنگیان با سابقه و متدین و برادر بودند؛ در سال 1346 شمسی به اتفاق برخی مومنین دیگر از شهر دلیجان عازم حوزه علمیه قم شدند

 

 

و از حاج آقا نویسی دعوت کردند که برای وعظ و ارشاد مردم دلیجان، در این شهر رحل اقامت افکند. آقای نویسی پذیرفت. شادروان سید باقر هاشمی در اوایل دهه ی هفتاد برای این جانب تاکید کرد که برای حاج آقا نویسی در سال 1346 حقوق و مقرری ماهانه قرار دادیم؛ تا ایشان دغدغه ای نداشته باشد؛ و خاطری آسوده به امور تبلبغی بپردازد. بنده بارها از حاج آقا نویسی نیز شنیدم که می گفت: در سال 1346 فقط یک نفر، یعنی مرحوم سید تقی هاشمی ، در شب های قدر ، دعای جوشن کبیر را در مسجد صاحب الزمان می خواند.

اما خداوند را شاکریم که اکنون در این مسجد بیش از پنجاه نفر امادگی دارند و می توانند دعای جوشن کبیر بخوانند. و این ها از برکت نظام مقدس جمهوری اسلامی است.

 

نقشه شهر دلیجان را در ادامه مطالب ببینید

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ شهریور ۹۴ ، ۱۷:۴۰
حمید رضا فتحی سقزچی
دوشنبه, ۲۳ شهریور ۱۳۹۴، ۰۵:۳۹ ب.ظ

خاطره دوم اولین آشنایی با حاج آقا نویسی


 


 

 خاطره دوم اولین آشنایی با حاج آقا نویسی

اولین آشنایی با حاج آقا نویسی در راهپیمایی های سال 57

 


 

اولین آشنایی نزدیک بنده با آقای نویسی به دوران انقلاب بر می گردد.


 عکس هوایی دلیجان

این جانب در سال 1354 شمسی که دانش آموز چهارم ابتدایی بودم با تشویق آموزگارم آقای سید حسین جلالی فرزند سید ابوالقاسم برای شرکت در نماز جماعت به مسجد اعظم می رفتم.

 

 

 

مسجد اعظم دلیجان-عکس از فتو وبلاگ دلیجان دلیجان - استان مرکزی

در آن سال یازده ساله بودم. از محله ی باغ پنبه ، یعنی خیابان قیام، کوچه شهید اسماعیل نظری ، که محل سکونت خانواده ام بود پیاده به سمت مسجد اعظم می رفتم. و پیاده برمی گشتم.

 


در آن سال دزدی در  نیمه شب آمد و خادم مسجد اعظم را خفه کرد و و تمامی فرش های مسجد را به سرقت برد.  من که در سن یازده سالگی بودم ترسیدم و دیگر به مسجد اعظم نرفتم. در تابستان 1354 حجت الاسلام حاج شیخ علی رضا نظری حوزه علمیه کوچکی راه اندازی کرد. محل تشکیل این حوزه علمی در دبستان شاهرضای قدیم بود. ایشان برای شرکت کنندگان در آن کلاس ها قرائت قرآن، صرف و نحو عربی،اصول دین، عقاید، اشعار دینی و قصص قرآن تدریس می کرد .ایشان برای بنده، کارت حوزه علمیه، صادر و امضاء کرد. اکنون این کارت را یادگاری نگه داری می کنم. اقای نظری من و بقیه را تشویق می کرد به مسجد صاحب الزمان برویم که امامش حاج آقا نویسی بود

مسجد صاحب الزمان (ع) یک آب انبار قدیمی داشت که درب ورودی  

آن کنار درب اصلی  مسجد بود. شاید حدود 30 - 40 پله، به سمت پایین می رفت تا به یک شیر آب برسد. چون انتهای آن تاریک و مخوف بود؛ من که در سن نونهالی بودم تصور می کردم که اژدهایی در انتهای آن خوابیده و کودکان را می بلعد. بنا بر این از آن جا می ترسیدم. تقریبا پیش از شروع انقلاب ، جلوی آن را تیغه ی آجری کشیدند؛ و چهار عدد شیر آب در جلوی آن نصب کردند و نماز گزاران وضو می گرفتند.

 


      

اولین بار در راهپیمایی های سال 1357 با چهره حاج آقا نویسی از نزدیک آشنا شدم. ایشان امام جماعت مسجد صاحب الزمان بود. از سال 46 تا آخرین روز حیاتش در این منصب به ترویج دین مشغول بود. حتی در سال 1369 که آیت الله حاج شیخ مصطفی حایری امام جماعت مسجد جامع دلیجان از دنیا رفت، برخی مومنین از او خواستند به مسجد جامع بیاید، اقای نویسی حاضر نشد محل خدمتش را تغییر دهد. رحمت خدا بر او و همه رفتگان باد. در این جا اشعاری را که حجت الاسلام نظری چهل سال قبل به بنده و بقیه بچه ها یاد داد وآن را حفظ کرده بودیم و با صدای بلند و دسته جمعی می خواندیم یادداشت می کنم. یقین دارم آموختن آن به دانش آموزان ابتدایی جالب خواهد بود:

دین شرط آدمیته... بی دینی حیوانیته... هر کس که ترسد از خدا... اخلاق او شد با صفا... دین دار در بهشت خوشه... بی دین اسیر آتشه... شکر خدا مسلمونم... اصول دین را می دونم... اصول دین پنج بود... دانستنش گنج بود... اول یکی هست خدا... که عالمی کرده بنا... هر بنا که بنا داره... این جهونم خدا داره... دوم بود عدل خدا... مهربون است به حال ما...بدش میاد از ظالمان... خشنود است از عادلان... سوم نبوت که خدا ... کرده نبی را بهر ما... یک صد و بیست و چار هزار... پیامبران را بشمار...  .

حاج آقا نظری به کسانی که چند سوره آخر قرآن و اصول دین و اشعار مذهبی را حفظ می کردند پنج تومان پول و یک کتاب معمولی جایزه می داد. تا جایی که به خاطر دارم فقط یک نفر برنده این جایزه شد؛ او آقای حسینی بود که بعدا در آموزش و پرورش استخدام شد و در امور تربیتی فعالیت می کرد

 مسجد جامع دلیجان- عکس از فتو وبلاگ دلیجان دلیجان - استان مرکزی

 

مسجد فاطمیه (ملا عباسعلی)دلیجان- عکس از فتو وبلاگ دلیجان دلیجان - استان مرکزی

 

مسجد فاطمیه دلیجان


مسجد امام رضا(ع)- عکس از فتو وبلاگ دلیجان دلیجان - استان مرکزی


مسجد امام حسین دلیجان



مسجد رضوی دلیجان

Image result for ‫فتو بلاگ دلیجان‬‎

مسجد جواد ائمه دلیجان


 مسجد تاریخی مس سر از بناهای دوره سلجوقی با قدمت بیش از 800 سال که به همت شهرداری دلیجان در حال مرمت و بازسازی است






۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ شهریور ۹۴ ، ۱۷:۳۹
حمید رضا فتحی سقزچی
دوشنبه, ۲۳ شهریور ۱۳۹۴، ۰۵:۳۸ ب.ظ

خاطره اول خواندن نماز لیله الدفن

 

کُلُّ مَنْ عَلَیهَا فَانٍ«26»
همه کسانی که روی زمین‌ هستند فانی می‌شوند،

وَیبْقَى وَجْهُ رَبِّکَ ذُو الْجَلَالِ وَالْإِکْرَامِ«27»
و تنها ذات ذوالجلال و گرامی پروردگارت باقی می‌ماند!


 

خاطره اول       

    

  اهمیت نماز لیله الدفن برای اموات

 


در یکی از روزها در مسجد صاحب الزمان (ع) دلیجان  جهت اقامه نماز جماعت حاضر شدم . خادم مسجد، پیرمردی بسیار ضعیف و لاغر بود. و چون چپق می کشید به حاج محمد چپقی معروف شده بود. ابتدا مرحوم حاج علی حیدری فرزند حاج ذبیح الله اذان گفت. مرحوم حاج آقا نویسی بعد از نماز مغرب گفت : « خادم این مسجد حاج محمد... امروز از دنیا رفت و مراسم خاک سپاری او امروز انجام گردید . ای خوهران و برادران نماز گزار برای او نماز لیله الدفن بخوانید » . همه حاضرین نماز لیله الدفن خواندند . بعد از نماز عشاء مرحوم آیت الله نویسی چند دقیقه ای روی صندلی نشست ؛سخنرانی کرد و گفت :  

« والله قسم، اگر خادم مسجد به اندازه همه دنیا اموال داشت ارزش این دو رکعت نماز لیله الدفن برای او، امشب، از همه دنیا و  مافیها بیشتر و بالاتر است . » 

 در این هنگام مرحوم آقا صادق جلالی مشغول دادن چای به حاضران بود. حاج آقا نویسی از او پرسید: آقا صادق آیا یادت هست از کنار همین منبر تا پنجره مسجد چه کسانی می نشستند ولی الان از دنیا رفته اند؟ آقا صادق گفت: بله، فلانی، فلانی، فلانی،...

 حاج آقا نویسی سپس در ادامه فرمود:  

برادرها و خواهرها، این راهی است که همه باید برویم. کسانی که در سال های قبل در بین ما بودند؛ و در این مسجد نماز می خواندند؛ و در مراسم مختلف ، به همین دیوار مسجد تکیه می دادند، و می نشستند، حالا در زیر خاک خفته اند. من و شما هم به زیر خاک خواهیم رفت. تنها چیزی که به درد ما می خورد عمل صالح است. پس باید خودمان به فکر خودمان باشیم. کسی بعد از ما به فکر ما نیست. کسی برای ما عمل صالح انجام نمی دهد

 

مرحوم حاج آقا نویسی گفت : برای تمام کسانی که در خاک آرمیده اند  . صلوات بفرستید 

اکنون، امام جماعت، موذن، خادم، نوحه خوان، آبدارچی و... بسیاری از نمازگزاران مسجد صاحب الزمان علیه السلام در زیر خاک خفته اند؛ ما نیز به جمع آنان ملحق خواهیم شد. ان شاءالله.




نماز لیل الدفن یا نماز وحشت

«
برای انسانی که از دنیا رفته است ساعتی سخت تر از شب اول دفن نیست. پس بر مردگان خود با صدقه ترحم کنید و رحمت بفرستید و اگر امکانی نداشت، دو رکعت نماز برای آنها بخوانید... زیرا پس از این نماز خداوند هزار فرشته را به سوی قبر او می فرستد که با هر فرشته لباس و زینتی است و قبرش تا روزی که در نغمه صور دمیده می شود، از تنگی به در می آید و گشایش می یابد. همچنین به نمازگزار نیز تا زمانی که خورشید بر او می تابد حسنه می دهند و او را چهل درجه بالا می برند.

(
مستدرک الوسائل، میرزای نوری، ج 6، ص 344، تحقیق و نشر موسسه آل البیت قم)

 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ شهریور ۹۴ ، ۱۷:۳۸
حمید رضا فتحی سقزچی