خاطره بیست و ششم - دعای کمیل دلیجان
خاطره بیست و ششم
دعای کمیل دلیجان
خواندن دعای کمیل در دلیجان از اواسط سال 1359 شمسی آغاز شد. همزمان با دوران جنگ و جهاد، بچه های بسیج، سپاه، حزب اللهی، و افراد بازاری و کسبه، دو ساعت بعد از پایان نماز عشاء به مسجد جامع می رفتند؛ و دعای کمیل می خواندند. برخی مواقع هم در منزل خانواده های شهداء برگزار می گردید. دعای کمیل، بیشتر توسط آقای رضا بیکی خوانده می شد که فردی فرهنگی، متدین و مکبر نماز جمعه بود. دعای کمیل دلیجان در سال های نخست، شور و حال داشت؛ و شلوغ می شد؛ اما رفته رفته و به مرور زمان، از ازدهام جمعیت کاسته می شد. حاج آقا نویسی در یکی از خطبه های نمازهای جمعه به این مطلب اشاره کرد و گفت: ( برادرها و خواهرها، دیشب که برای شرکت در دعای کمیل به این مسجد آمدم، جمعیت بسیار اندکی حضور داشتند. وصف آن قابل گفتن نیست. سعی کنید در این مراسم ، بیشتر حضور پیدا کنید و خواندن دعای کمیل آثار و برکات زیادی دارد).
این جانب معتقدم دعای کمیل مسجد رکن الملک اصفهان در سراسر جهان اسلام بی نظیر است؛و مشابه آن در شهرهایی مانند مشهد، قم، نجف، کربلا، سامره و... وجود ندارد. به چند دلیل:
1-این دعای کمیل از دویست سال قبل تاکنون برگزار می گردد و قدمتی دیرینه دارد.
2-این دعای کمیل، یک و نیم ساعت قبل از اذان صبح، در روزهای جمعه آغاز می گردد.
3- بنیان گزار این دعای کمیل، مرحوم آیت الله العظمی محمد ابراهیم کلباسی اشتری است؛ که مرجع تقلید عصر خویش بوده است.
4- در اصفهان، این دعا را در طول تاریخ، عالمان، فقیهان و علمای طراز اول می خوانده اند.
5- مسجد رکن الملک اصفهان، تقریبا پانصد متر بعد از پل خواجو ساخته شده است؛ یعنی در ابتدای قبرستان تخت فولاد ، و در کنار قبور مطهر مراجع عظام و فقها وعرفای بزرگی که شرح حال آنان در این مقال نمی گنجد.
|
|
6- علت احداث این مسجد این بوده که مردمی که در عصر پنج شنبه ها، به زیارت قبورمی روند؛ مکانی برای اقامه ی نماز مغرب و عشاء داشته باشند؛ غذایی که با خود آورده اند میل کنند؛ بیتوته و استراحت کنند و سپس دو ساعت قبل از اذان صبح بیدار و مشغول عبادت شوند.
7- مکان مطهر و وضعیت جغرافیایی این مسجد به گونه ای است که شرکت کنندگان در دعای کمیل ، از ابتدا تا انتهای آن مشغول گریه و انابه هستند. آن چنان با سوز و گداز « الهی العفو » می گویند که صدای ناله و سوز و گداز آنان دل هر رهگذری را کباب می کند. آنان معتقدند حتی اگر یک بار در این مراسم شرکت کرده باشند؛ دیگر نمی توانند آن را ترک کنند.
نمی دانم چه سرّی است؟ و چه لذت معنوی است که این جمعیت بزرگ، دو ساعت بعد از نیمه شب از خواب بر می خیزند و به دعای کمیل می روند. برخی از آنان نیز ، از شب قبل در مسجد خوابیده اند. ابتدا پیرمردی که سواد خواندن و نوشتن ندارد، و بس خردمند است، به مدت پانزده دقیقه سخنرانی می کند. او شرح حال پیشینیان را بیان می کند. مردم به تدریج از خواب برخاسته و آماده ی مناجات سحری و دعای کمیل می شوند. به عنوان یک شهروند عادی، به رییس صدا و سیمای استان، پیشنهاد کرده ام ؛ این مراسم را دست کم از رادیو ، به طور مستقیم پخش کنند؛ تا مردم کشورمان بشنوند؛ اما گوش شنوا وجود ندارد.
8- به هموطنان عزیزم توصیه می کنم در کنار بازدید از آثار تاریخی اصفهان، بازدید ازقبور بزرگانی که در قبرستان تخت فولاد ( وادی السلام ثانی ) دفن شده اند را فراموش نکنند.
به ویژه به زیارت این دو قبر بروند:
اول: مرحوم میرزا حسین کشیک چی - معروف به هالو-
قبر مرحوم میرزا حسین کشیک چی- معروف به هالو
که سواد نداشت؛ و در اواخر قاجاریه، کشیک و نگهبان بازار اصفهان و از یاران امام زمان علیه السلام بوده است. او تا 25 سال قبل ناشناخته بود؛ اما پس از انتشار کتاب معروف « العبقری الحسان » تالیف مرحوم آیت الله حاج شیخ علی اکبر نهاوندی، مقامات معنوی این فرد عیان گردید. اکنون جمعیت بسیاری از نقاط دور و نزدیک کشورمان به قبرستان تخت فولاد می روند تا برایش فاتحه بخوانند. خداوند، « یعزُ من یشاء » است؛ یعنی هرکسی را که بخواهد عزیز می کند؛ حتی فرد ناشناخته ای که یکصد سال از مرگش گذشته باشد. بنا براین همه چیز در دست خداست. مرحوم آیت الله سید محمد باقر چهارسوقی ، مولف کتاب « روضات الجنات » وصیت کرده بود؛ پیکرش را در کنار قبر میرزا حسین کشیک چی دفن کنند. امروزه قطعه ای که میرزا حسین کشیک چی در آن دفن شده است؛ به « تکیه ی صاحب روضات » معروف شده است.
مقبره مرحوم حاج محمد صادق تخته فولادی - ره
تخت فولاد اصفهان
دوم: مرحوم حاج محمد صادق تخت فولادی است؛ که شغلش رنگرزی بود.
قبر مرحوم حاج محمد صادق تخت فولادی
او نیز سواد خواندن و نوشتن نداشت. قریب 120 سال از مرگش گذشته بود؛ اما کاملا ناشناخته بود.
مرحوم آیت الله حاج شیخ حسن علی اصفهانی، شاگردش بود. برخی از مجتهدان طراز اول اصفهان، در محضرش حضور می یافتند و از انفاس قدسیه ی او بهره می بردند. یکی از آنان مرحوم آیت الله محمد باقر نجفی مسجد شاهی بود. آیا می دانید مرحوم نجفی از چه خانواده ای بود؟ پدرش آیت الله محمد تقی رازی مسجد شاهی بود که مولف کتاب « هدایه المسترشدین» است ؛ و مادرش، دختر آیت الله العظمی محمد جعفر کاشف الغطاء بود. چنین فردی، همه هفته ، نزد حاج محمد صادق می رفت و توحید می آموخت. خدا می داند حاج محمد صادق چه مقاماتی داشت و چه کرامات عجیبی از او ثبت شده است. برای آشنایی بیشتر با مقامات معنوی او می توانید جلد اول کتاب « نشان از بی نشان ها » را مطالعه فرمایید.
دانلود کتاب نشان از بی نشان ها (زندگی نامه آیت الله حسن علی اصفهانی قدس سره)
از حدود بیست سال قبل که این کتاب منتشر گردید؛ مردم کشورمان، حاج محمد صادق را شناختند. اکنون مزارش زیارت گاه خاص و عام است.
اگر به زیارت امام رضا علیه السلام می رویم ؛ باید چیزهای خیلی بزرگ بخواهیم. به طور مثال از امام معصوم ، شفاعت عالم را بخواهیم تا خداوند متعال، با شفاعت امام معصوم، همه ی هفت میلیارد انسان - یعنی همه ی فرزندان حضرت آدم - را ببخشاید و یک جا وارد بهشت کند. وگر نه چیزهای کوچک را از حاج محمد صادق و میرزا حسین هم می توانیم درخواست کنیم . درخواست خانه، زندگی، پول ، فرزند، مادیات، و مانند این ها چیزهایی است که اولیای خدا - مانند حاج محمد صادق و میرزا حسین - هم می توانند به ما بدهند به اذن خدا. اما از اهل بیت علیهم السلام ، باید چیزهای خیلی بزرگ تقاضا کنیم.
9- امروزه، حجت الاسلام والمسلمین حاج شیخ احمد کلباسی اشتری دامت برکاته، امام جماعت مسجد رکن الملک است؛ و سال های طولانی است که دعای کمیل را بالای منبر و از حفظ می خواند. پدر و اجداد گرامی اش ، از عالمان، فقیهان و مراجع عظام تقلید بوده اند. او به تمام معنا ،یک روحانی واقعی است و بعضی پنج شنبه ها، از هنگام نماز مغرب و عشاء ، تا اقامه ی نماز جماعت صبح روز جمعه، در مسجد حضور دارد و بیتوته می کند. ریاست مدرسه ی علمیه ی رکن الملک، تدریس درس خارج فقه و زندگی کردن با مردم و در بین مردم از ویژگی های اوست. او و اجدادش، نوادگان مالک اشتر نخعی هستند. مالک اشتر یکی از اصحاب بزرگ امیرالمومنین علی علیه السلام بوده است. تصویری از سرور ارجمند حجت الاسلام والمسلمین حاج شیخ احمد کلباسی اشتری دامت برکاته را در این پست قرار می دهم:
حجت الاسلام والمسلمین حاج شیخ احمد کلباسی اشتری - حمید رضا فتحی سقزچی -- مقابل درب قبرستان بقیع و ابتدای درب ورودی مسجدالنبی(ص) - مهرماه 1391 - پیش از شروع مناسک حج تمتع
مطلب شماره یک :
مرحوم آیت الله العظمی محمد ابراهیم کلباسی اشتری
محتویات
- ۱ زادگاه و خانواده حاج محمدابراهیم کرباسی
- ۲ نسب حاج محمدابراهیم
- ۳ شرح مختصر زندگانی و خدمات حاج محمدابراهیم کرباسی
- ۴ اساتید حاج محمد ابراهیم کرباسی
- ۵ پرورش شاگردان برجسته
- ۶ یادگارهای ماندگار
- ۷ در نگاه دیگران
- ۸ اخلاق و رفتار حاج محمدابراهیم کرباسی
- ۹ رحلت و محل دفن حاج محمدابراهیم کرباسی
- ۱۰ پانویس
- ۱۱ منابع
مطلب شماره دو:
میرزا حسین کشیکچى در محضر امام زمان زمان(عج)
مطلب شماره سه:
تخت فولاد: وادی السلام ثانی
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
مطالب شماره 4
مسجد و مدرسهی رکنالملک
رکن الملک
- آیت الله علامه محمد ابراهیم کلباسی مشهور به حاجی کلباسی از علمای امامیه و مراجع بزرگ شیعه و همچنین احیاگر حوزه علمیه اصفهان در قرن سیزدهم هجری به شمار میرود.
- وی در سال ۱۱۸۰ هجری قمری (۱۱۴۶ خ) دیده به جهان گشود. پس از فوت پدر در سنین کودکی مراتب اخلاقی و سلوکی و درجات علمی را زیر نظر آقا محمد بید آبادی آغاز نمود و محضر علما بزرگی مانند آقا محمد بید آبادی، آقا محمد باقر معروف به وحید بهبهانی، سید بحرالعلوم، شیخ جعفر کاشف الغطا، ملا محمد مهدی نراقی را درک نمود. او از یک سو تربیت شده حکیم متاله بید آبادی- آخرین وارث و یادگار مکتب فلسفی اصفهان و بنیانگذار شیوهای نو در عرفان شیعی- و از سوی دیگر شاگرد فقیه نامی آقا محمد باقر بهبهانی بنیانگذار علم اصول و در تقابل با تفکر اخباری گری بود و با بهرمندی از دیگر بزرگان آن زمان وارث افکار آنها شده و با تالیف آرا و ابتکارات اساتیدش به کمک اندیشههای خلاق خود کانون استفاده فضلا و علما در دارالعلم اصفهان گردید.
- بسیاری از عالمان و فقیهان نامدار نیمه دوم قرن سیزدهم هجری مانند میر حسن مدرس اصفهانی، میرزای شیرازی، ملا هادی سبزواری و سید محمود طباطبایی بروجردی و... از شاگردان حاجی کلباسی بودهاند. وی به اصرار مردم و فضلا و پافشاری فقیهان و مراجع زمان مانند میرزای قمی، رساله نخبه را منتشر نمود که نخستین رساله عملیه و توضیح المسائل به زبان فارسی به شمار میرود. از وی چندین کتاب ارزشمند در زمینههای فقه، اصول، حدیث و رجال به جای مانده است که شامل: اشارات الاصول، منهاج الهدایه الی احکام الشریعه، شوارع الهدایه، نقد الاصول، نخبه (به فارسی)، رساله سوال و جواب (به فارسی)، اجوبه المسائل، الارشاد المسترشدین و.... میباشد.
- از حرکتهای فرهنگی حاجی کلباسی و مجاهدات او، علاوه بر تلاش در حفظ و احیای حوزه اصفهان، میتوان به اقدام ایشان در مبارزه با فساد و تباهی و رفتار ناشایست برخی از سلسلههای صوفیه و تذکرات لازم به فتحعلی شاه، نصیحت به حاکمان وقت در سهل گیری نسبت به توده مردم، و نظارت بر قیمتهای اجناس و هشدار به مسئولان اشاره کرد.
در بزرگی مقام معنوی وی همین قدر میتوان به شهرت وی با لقب مستجابالدعوه در میان مردمان اشاره کرد. آیت الله محمد ابراهیم کلباسی سرانجام در شب پنج شنبه ۸ جمادیالاولی ۱۲۶۱ قمری در سن ۸۱ سالگی در گذشت و بنابر وصیت او در محلی روبروی مسجد حکیم که به مقبره خاندان او معروف است به خاک سپرده شد.[۱]
زندگینامه سیدمحمدباقر شفتی
تولد
سید محمد نقی از نوادگان امام موسی بن جعفر ـ علیه السّلام ـ بود و
راهنمایی دین باوران روستای چرزه[1] را بر عهده داشت[2] خانة گلین این
کشاور نیک نهاد در 1175 ق. با تولد نوزادی، که محمد باقر نام گرفت،[3] در
نور و شادمانی فرو رفت. محمد باقر اندک اندک بالید و توانست درس زندگی و
کمال از پدر فراگیرد، بهرهگیری از محضر پدر سالها به درازا کشید و حتی پس
از هجرت 1182 ق. نیز ادامه یافت. در این سال سید محمد نقی همراه خانوادهاش
رهسپار شفت شد تا خواسته برخی از مؤمنان آن دیار را اجابت کند و راهنمای
آنان باشد.[4] این هجرت نه تنها برای مردم شفت بلکه برای سید محمد باقر نیز
پربار و مبارک بود؛ او در این شهر از محضر دانشوران بهره گرفته، سرانجام
خود را از آموزشهای آنان بینیاز احساس کرد و رهسپار عراق شد.
هجرت
در غروب یکی از روزهای سال 1192 ق. فرزند تهیدست چرزه به کربلا رسید[5] و
در جمع شاگردان حضرت سید علی طباطبایی جای گرفت. زندگی در حریم سالار
شهیدان یک سال به درازا کشید. محمد باقر در این مدت از پژوهشهای پرارزش
محقق برجستة شیعه حضرت وحید بهبهانی بهره برد و از حمایتهای پیدا و پنهان
استاد گرانقدرش سید علی طباطبایی برخوردار شد. آن گوهر شناس گرانمایه بزودی
ارج شاگردی که با کفشهای پاره در درس حضور مییافت باز شناخت و کسی را
مأمور ساخت تا هر روز دو گرده نان برای ظهر و شام سید شفتی آماده سازد.[6]
1193 ه .ق. سال دومین هجرت علمی دانش پژوه تهیدست شفت بود. او راه نجف پیش
گرفت و خود را به امواج خروشان دریای بیپایان علوم، حضرت سید مهدی
طباطبایی بروجردی، سپرد، دانشور پارسای نجف با نگاه نافذ خویش مروارید
یگانة چرزه را باز شناخت و باران عنایتش را بر سر وی فرو بارید.[7] البته
سید محمد باقر تنها به درس آن مرجع پرهیزگار بسنده نکرد و ازاندوختههای
گرانقدر دیگر دانشوران آن سامان نیز بهره برد. بزرگانی که بیتردید باید
حضرت شیخ جعفر کاشف الغطاء را در شمار آنان جای داد.
ارمغان نجف
نجف نیز معنویت و دانش ارمغان دیگری نیز به سید بخشید. ارمغان گرانبهایی که
تا پایان عمر در کنار سید باقی ماند. این هدیه پر ارج محمد ابراهیم کلباسی
بود. دانشجوی سخت کوش چرزه در محفل درس علامة بحرالعلوم با این دانش پژوه
پرهیزگار آشنا شد. [8] و او را رازدار گنجینة اسرار خویش ساخت.
هر چند تاریخ از ثبت گفتگوها و آمد و شدهای این دوستان صمیمی خودداری کرده
است اما تنها خاطرة بازمانده از آن روزها میتواند نشان دهندة زندگی سید
دانشجویان شفت در نجف باشد:
روزی محمد ابراهیم به حجرة سید محمد باقر شتافت و با جانگدازترین تصویر
سالهای دانش اندوزیاش روبه رو شد. کتابها نیمه باز در کف اتاق پراکنده
بود، کوزة آب گوشهای بر زمین غلتیده، دوست گرانقدرش چون مردگان بر حصیر
کهنه فرو افتاده مینمود.
محمد ابراهیم، که از شرایط زندگی سید محمد باقر آگاه بود، نیک دریافت که
جوانی چون وی جز به سبب گرسنگی چنین ناتوان و زمینگیر نمیشود. پس به
بازار شتافته، غذایی مناسب فراهم آورد و دوست عزیزش را از چنگال مرگ رهایی
بخشید. [9]
زندگی در نجف تا 1204 ه . ق. ادامه یافت.[10] در این سال بیماری سید را
فرا گرفت و روانة بغداد ساخت.[11] او چهار ماه در بغداد زیست. در این مدت
از درد رهایی یافت، کتاب نفیس «الحلیة اللامعه» را به رشتة نگارش کشید[12] و
سرانجام برای بهرهگیری از محضر دانشور برجسته سید محسن اعرجی رهسپار
کاظمین شد.[13]
جاذبة کاظمیه و استاد شهرهاش گوهر چرزه را یک سال در آن دیار ماندگار
ساخت. سپس بار سفر بست و در حدود 1205 ه . ق. راه ایران پیش گرفت.
در آسمان اصفهان
سید محمد باقر در حالی که جز یک جلد کتاب و سفرهای نان چیزی همراه
نداشت[14] در مدرسة چهار باغ مسکن گزید ولی بزودی دریافت که محفل درسش
سرپرست مدرسه را آزرده خاطر کرده است بنابراین به مدرسه دیگر کوچید[15] و
بساط تدریس و تحقیق گسترد.
شاگردان
در سایه کوششهای وی فقیهان فراوان بالیدند و در آسمان دانش و ایمان به نور افشانی پرداختند، عالمانی چون:
1. شیخ محمد مهدی بن حاج محمد ابراهیم کلباسی.
2. میرزا ابوالقاسم بن حاج سید مهدی کاشانی (متوفی: 1281 ه . ق.).
3. حاج محمد جعفر آبادهای.
4. محمد شفیع جاپلقی (متوفی: 1280 ه . ق.).
5. صفر علی لاهیجی.
6. ملا صالح برغانی قزوینی.
7. ملا جعفر نظرآبادی.
8. محمد تنکابنی.
9. سید محمد باقر خوانساری.
10. سید علی طباطبایی زوارهای (علویجهای) و دهها شاگرد دیگر.[16]
آثار ماندگار
هر چند نگارش فهرست شصت عنوانی آثار ستاره تابناک چرزه از حوصلة این نوشتار
بیرون، ولی اشارهای گذرا به نام تعدادی از آنها سودمند مینماید:
1. تحفة ابرار المستنبط.
(الملتقط) من آثار الائمة الاطهار.
2. الزهرة البارقة فی احوال المجاز و الحقیقه.
3. شرح تهذیب الاصول علامه حلی.
4. مطالع الانوار فی شرح شرایع الاسلام.
5. رسالهای در مشتق.
6. رسالهای در احکام شک و سهو در نماز.
7. رسالهای در عدم جواز بقا بر تقلید مجتهدمیت.
8. حواشی بر فروع کافی.
9. جوابات المسائل.
نمونه ای از دستخط ایشان
حجة الاسلام
همگام با تحولات اقتصادی، زندگیِ سیاسی اجتماعی سید نیز دستخوش دگرگونیهای
بسیار شد. پرهیزگاری، پای فشاری در اجرای احکام الهی و همراهی پیوستة
بزرگانی چون حاج محمد ابراهیم کلباسی و ملا علی نوری اعتبار اجتماعی ستارة
نامور حوزة سپاهان را فزونی بخشیدو او را به حجة الاسلام شهره ساخت. حاجی
کلباسی با آنکه خود مجتهدی بلند آوازه بود همواره سید را گرامی میداشت،
هرگز پیشتر از وی راه نمیرفت و پیوسته مردم را به پیروی از فقیه شفتی فرا
میخواند. او بر فراز منبر وعظ میگفت: اگر رسول خدا ـ صلّی الله علیه و
آله ـ زندگی خاکی داشت و میخواست کسی را به فرمانداری و داوری شرعی سپاهان
گسیل دارد، بیترید آن فرد سید حجة الاسلام بود.[17]
این گفتار از مجتهد پارسایی که همگان وی را تندیس تقوا میشمردند سید را
پیش از پیش شهره ساخته، بر موقعیت اجتماعی و توان سیاسی اقتصادیاش افزود.
اینک او میتوانست با خاطری آسوده رسالت آسمانیاش را به انجام رساند و
آیین وحی را در همة منطقه حاکم سازد.
در چین شرایطی فتحعلی شاه به اصفهان گام نهاد و سید که دیدار با وی را
نمیپسندید سرانجام با کوشش آشنایان به امید کاستن از ستمهای دربار به
دیدارش شتافت. او در این ملاقات دردهای مردم را به گوش شاه رسانده، وی را
به برداشتن مشکلات جامعه فرا خواند. شاه در پایان گفت: از من برای خود چیزی
بخواه!
سید پاسخ داد: نیازی ندارم.
ولی فتحعلی خان بر خواستهاش پای فشرد و گفتارش را چند بار تکرار کرد.
سرانجام سید فرمود: اینک که در این باره پافشاری میکنید تقاضا دارم فرمان
دهید نقاره خانه را موقوف سازند.
شاه خاموش مانده، در شگفتی فرو رفت و پس از خروج به امین الدوله گفت: عجب
سیدی است، از من میخواهد نقاره خانه را که نشانة سلطنت است، موقوف
سازم.[18]
سفر به حجاز
سید در سال 1231 یا 1232 ه . ق. همراه گروهی از دانشوران و دین باوران
مشتاق از راه دریا رهسپار حجاز شد.[19] گشاده دستی و مناظرههای
پیروزمندانة وی با دانشمندان مذاهب گوناگون علمای حجاز را سخت تحت تأثیر
قرار داد به گونهای که وی را بزرگ شمردند و میخهایی که او برای مشخص ساختن
حدود طواف بر زمین کوفته بود، بیهیچ تردیدی پذیرفتند.[20] او همچنین
توفیق یافت فدک را از کارگزاران دولت عثمانی باز ستاند و به سادات حریم خاک
نبوی ـ صلّی الله علیه و آله ـ سپارد.[21]
بنیاد الهی
1245 ه . ق. سال درخشش روزافزون آفتاب مرجعیت سید بود. آن فقیه نیک نهاد
بیش از هشت هزار متر زمین برای پی افکندن یکی از بزرگترین مساجد جهان آماده
کرد[22] و کلنگ بنیادی الهی را به زمین زد. عظمت نقشة سید چنان بود که
درباریان قاجار آن را فراتر از توان مالی مرجع شیعه میانگاشتند. شاه با
چنین اندیشهای پیشنهاد کرد در ساختن مسجد شریک شود.ولی سید از پذیرش
پیشنهاد سرباز زد. شاه گفت: شما توان به فرجام رساندن چنین بنیاد پرشکوهی
را ندارید.
سید فرمود: دست من در خزانة آفریدگار گیتی است.[23]
بدین ترتیب شاه قاجار از شرکت در بنیاد مسجد بازماند.[24]
نامة اهریمن
در ربیع الثانی 1253 ه . ق. محمد خان بار سفر بست و برای گوشمالی فرماندار
افغانستان رهسپار آن دیار شد. او در پاییز همان سال به هرات رسید و شهر را
به محاصره در آورد.[25]وزیر مختار بریتانیا، که از نفوذ فراوان سید آگاه
بود، ضمن نامهای از فقیه سپاهان خواست در این مهم مداخله کرده، نیروهای
ایران را از ادامة درگیری باز دارد. مرجع شیعه، که از هدف استعمارگران
آگاهی داشت، از اقدامهای پایتخت نشینان پشتیبانی کرد و به فریبکاران بیگانه
نشان داد که هرگز مصالح ملت و اسلام را نادیده نمیگیرد.[26]
واپسین توطئه
در این سال شورش مردم اصفهان علیه کارگزارن دربار خشم محمد شاه را برانگیخت
بنابراین چون از سفر هرات بازگشت راه مرکز کشور پیش گرفت تا انقلابگران را
گوشمالی دهد و از سید فقیهان شیعه انتقام گیرد. در اندیشة او هیچکس جز
سید توان سازماندهی چنین شورشی را نداشت.
پس باید یک بار برای همیشه با وی درگیر میشد وکاخ افسانهای قدرت و ثروتش را درهم میکوبید.[27]
ولی پروردگار نقشهای دیگر تدبیر کرده بود. در سایة عنایات ربانی سید از
خطر رهایی یافته، بر شوکت و قدرتش افزوده شد[28] و شاه بیهیچ دستاورد
چشمگیری به پایتخت بازگشت.
البته بازگشت شاه هرگز به معنای پایان توطئه علیه سید فقیهان شیعه نبود.
تلاشهای درباریان برای فروپاشی توان اجتماعی سیاسی در قالبی نوین ادامه
یافت. این شکل چیزی جز ترور و حذف فیزیکی مرجع بیدار سپاهان نبود. زهرآگین
ساختن ظرفهای غذای آن مجتهد گرانمایه و گسیل چهار مزدور برای تیراندازی به
سید در نیمه شب نقشههایی بود که به دقت اجرا شد ولی به لطف الهی ناکام
ماند.[29]
وفات
در 1257 ه . ق. پناهنده شدن فقیه بزرگوار حضرت محمد تقی بن ابی طالب یزدی
به حریم مرجعیت شیعه دیگر بار خشم شاه را برانگیخت. او که هرگز نمیتوانست
نقطهای از کشور را برون از نفوذ و حاکمیت خویش بیابد با هدف دستگیری محمد
تقی یزدی که به سبب گفتار کفر ستیزانهاش تحت تعقیب بود، راه اصفهان پیش
گرفت.
در این سفر مأمون به حریم سید یورش برده، دانشور آزادة یزدی را به بند
کشیدند و به تهران گسیل داشتند.[30] البته شاه بدین امر بسنده نکرد و برای
فروپاشی همیشگی آن حریم امن به بهانههای گوناگون بر ثروت مرجع شیعیان، که
چیزی جز اموال مسلمانان نبود، چنگ انداخت و دین باوران را با زیانی سنگین
روبرو ساخت. [31]
کردار زشت شاه چنان قلب مرجعیت شیعه را آزرده ساخت که چون خان قاجار همراه
موکب ویژة همایونی برای دیدار و گفتگو با وی به محلة بیدآباد روی آورد،
اندهناک شد. صدای طبلها و شیپورهای مزدوران سلطنت قلب مهربانش را فشرد. دست
به آسمان بلند کرد و ملتمسانه گفت: پروردگارا، ذلت فزون تر بر فرزندان
زهرا روا مدار! [32]
خداوند دعای بندة نیکوکارش را اجابت کرد. با آغاز سال 1260 ه . ق بیماری
بر پیکر پیر فرزانة سپاهان پنجه افکند و در یکی از روزهای ربیع الثانی، پس
از نماز ظهر، روان پاکش سمت محفل سبز کامروایان سپید دست پرکشید. [33]
حکایتی از مرحوم سید محمد باقر شفتی
اولیای الهی در مقام و درجه نزد پروردگار
خویش، به جایی می رسند که نه تنها نیازهای جسمی و روحی خود را به لطف و
توفیق الهی برطرف می کنند، بلکه گاه نیازهای علمی خویش را نیز به واسطه
حقایق الهی از درگاه پروردگار علیم دریافت می نمایند.
سید شفتی از جمله ی این بزرگان و اولیای الهی است که مقبره ی ایشان در
خیابان مسجد سید اصفهان و جنب آن، دارای گنبد و بارگاه است وزیارت گاه خاص و
عام می باشد.داستان دیدار ایشان از «جزیره خضرا»به قلم خودشان نوشته شده
است.مرحوم نهاوندی در جلد نخست کتاب «العبقری الحسان»(1)حکایت سید شفتی را
این چنین می نویسد.
مرحوم حاج سید احمد برای من نوشت که :از ارث مرحوم والدم، کتاب«تحفة
الابرار»را که رساله ی علمیه ی سید العلما، حجت الاسلام حاج سید محمد باقر
شفتی رشتی بود، خرید.او اولین کسی بود که به «حجت الاسلام»مشهور شد.سفارش
های زیادی بر پشت کتاب، به خطّ خوش، مرقوم کرده بود.از جمله اینکه در تمام
اوقات، اقبال و توجه کامل به حضرت ولی عصر(عج)داشته باشید که آن جناب، پدر
شفیق خلق است و مبادا از یاد حضرتش غفلت نمایید و توجه به غیر پیدا کنید.من
از آن حضرت می خواستم که «بحر ابیض»و جزیره خضرا را مشاهده کنم و بلادی را
که اولاد آن حضرت در آن حکومت دارند، ببینم.خدا را به حق امام زمان(ع)قسم
دادم که صحت این امر را برای من ظاهر کند.شب عید غدیری که مصادف با شب جمعه
بود، تا ثلث آخر شب، کنار باغچه ای که درخانه ی ما، واقع در خیابان مسجد
سید بود، قدم می زدم.ناگاه سید بزرگواری را دیدم که به سیمای علما بود.او
به تمام ما فی الضمیر من خبر داد و گفت:بلادی که در جزیره ی خضراء است صحیح
می باشد.سپس فرمود آیا می خواهی به چشم خود ببینی تا عبرتی برای تو و سایر
اولی الابصار باشد؟ پس چشمت را باز کن.نگاه کردم و از آیات الهیّه، شهر و
بلدی را دیدم که خانه های آن از هم دور و طرف راست و چپ آن از درخت ها و گل
ها سبز و خرم بود.گویی «جنا تّ تجری من تحتها الأنهار»را می دیدم.سپس
گفت:به آخر آن درخت ها توجه کن.نگاه کردم.گفت برو آنجا مسجد و امام جماعتی
را می بینی.نماز را با او بخوان و پشت سر او صفوفی هست که انتها ندارد.او
از طبقه ی هفتم اولاد حضرت صاحب الامر(ع)و نامش عبدالرحمن است.رفتم و متوجه
شدم زمین زیر پای من طیّ می شود.امام جماعت در محراب ایستاده بود.صورتش
مانند ماه می درخشید و نور از سیمایش بالا می رفت.هر دو نگاهی به یکدیگر
کردیم. فرمود:«مرحباً بک، همانا خدا بر تو منّت نهاده است». از مسائل مشکل
علمی، از آن آقا پرسیدم و ایشان جواب فرمودند.بسیار مهربّانی کرد و از ما
فی الضمیر من خبر داد.نماز فجر را با آقا خواندم و به او اقتدا کردم. مشغول
به تعقیبات شدم.نزدیک طلوع آفتاب در ذهنم آمد که در این وقت با مردم نماز
می خواندم و الآن آنها بر عادت همه روزه منتظرند.با خود می گفتم :امروز
گذشت و نمی رسم.ناگاه شنیدم که آن سید امام جماعت فرمود:نگران نباش که به
زودی تو را به جای خود می رسانیم و با آنها نماز می خوانی.همان سیدی که
ابتدا نزد من آمده بود، دست مرا گرفت و گفت:برویم.به برکت امام
زمان(ع)ناگاه خود را در مسجد محله خودمان یافتم و با جماعت نماز خواندم،
اما آن سید را دیگر ندیدم.
اگر چه نیستم از یاورانت و یا در زمره دیوانگانت
همین بس افتخار من در عالم که بوسم خاک پای عاشقانت
نشانم گر دهی رخسار ماهت شود روشن دل از برق نگاهت
شما با یک نگاه جان فزایت چنانم کن شوَم جزو سپاهت
پیام ها و برداشت ها
1.رساله ی عملیه برای تأمین نیازهای
مقلّدان به احکام فقهی است.مقلّد در مقام عمل به وظایف خویش در زندگی، برای
تشخیص عمل صالح، به دانستن احکام نیاز دارد و چون خود در این حد نیست، پس
از پیدا کردن اعلم از طریق اهل خبره، به وی مراجعه نموده، احکام را از او
یاد می گیرد.درست مثل کسی که برای تحصیل سلامتی جسمانی خویش به دانستن
مسائل پزشکی نیاز دارد و آنگاه که خود پزشک نباشد، پس از پیدا کردن
ماهرترین آنها با مشورت اهل خبره، به وی مراجعه کرده، در مسائل پزشکی از وی
تقلید می کند.این تقلید از متخصص که زیر بنای آن تحقیق از تخصص است، یک
نوع تقلید آگاهانه محسوب می شود و در همه جای دنیا، حتی نزد کسانی که دین
ندارند یک کار عقلائی به حساب می آید.
2.خداوند متعال چون ربّّ ما است، آنچه را ما به آن نیاز داریم، بر طرف کرده
است.یک مربّی وقتی می تواند به خوبی، نیاز افراد تیم خویش را بر طرف کند
که دارای سه خصوصیت:علم به نیاز، قدرت برطرف کردن نیاز و مهربّانی و دلسوزی
برای اقدام کردن به برطرف نمودن نیاز باشد.اما آنگاه که مربّی نداند، یا
بداند و قدرت نداشته باشد، یا عالم و قادر باشد ولی شفیق و مهربّان نباشد،
نیاز افراد را برطرف نمی کند.ربّّ ما از جهل و عجز و بخل منزّه است، پس اگر
کمبودی در زندگی مادی یا معنوی ما وجود دارد، نتیجه کم کاری یا معصیت ما
است:«سبحانک إنی کنت من الظّالمین».(2)
از طرفی چون معصومین (ع)واسطه ی همه فیوضات از خدا به خلق اند، پس می توان
گفت که آنها ربّّ ما به اذن پروردگار هستند.اطلاق ربّ به آنها در بعضی از
ادّله ی نقلی نیز آمده است.مثلاً آنجا که قرآن کریم می فرماید:«و أشرقت
الأرض بنور ربّها»؛(3)امام صادق (ع)می فرمایند:«ربّ الأرض إمام الأرض».(4)
همه می دانیم مردم در روز قیامت به دست امیرالمؤمنین (ع)از حوض کوثر سیراب
می شوند و قرآن کریم از آن خاندان، تعبیر به ربّ مردم کرده است و می
فرماید:«و سقاهم ربّهم شراباً طهوراً».(5)
در نتیجه می گوییم همه ما تحت یک «ربّ بالذّات»هستیم که ربّوبیت او اصلی و
به گونه ای صدوری است، اما تحت «ربّ بالعرض»نیز هستیم که ربّوبیت او عارضی و
به گونه ای ظهوری است.یعنی ربّوبیت از او صادر و در امام (ع) ظاهر می
شود.چنانچه قدرت از ما صادر و در دست ما متجلی و ظاهر می گردد.جمله ی«بیمنه
رزق الوری و بوجوده ثبتت الأرض و السماء»(6)، یکی از نمونه های همین
ربّوبیت امام زمان (ع)برای روزی دادن به همه ی موجودات و نگه داشتن زمین و
آسمان است.چنان که در زیارت جامعه کبیره نیز به موارد دیگری از این ربّوبیت
امامان (ع)اشاره می کنیم.
«باران به واسطه ی (وجود)شما نازل می شود، آسمان به واسطه ی(وجود)شما از
فرو افتادن بر زمین نگهداشته می شود و به واسطه شما اندوه و گرفتاری رفع و
دفع می گردد».(7)
3.بیداری ثلث آخر شب، به خصوص دقایق نزدیک طلوع فجر، تأثیر فراوانی در
گرفتن الطاف و رحمت های رحیمی خداوندی است.اگر قران کریم متقین را به این
خصوصیت توصیف می کند که آنها همیشه کمی از شب را می خوابند(8)لکن امام
صادق(ع)در تفسیر آیه به این گونه می فرمایند:«متقین شب های کمی از دست آنها
فوت می شود که قیام به عبادت در آن شب ها نکنند».(9)
عمل کردن به فرمایش امام صادق (ع)کاری آسان و میسور است، به خلاف ظاهر آیه ی
شریفه که مطابق آن، بیدار بودن اکثر شب ها کاری بس مشکل و دشوار می
باشد.از این جهت امام(ع)، ظاهر آیه قرآن را تأویل به معنای آسانی نموده
اند.
4.حکایات فراوانی در مورد جزیره ی خضرا گفته شده است.از جمله داستان علی بن
فاضل مازندرانی که علامه مجلسی(ره)آن را در «بحارالانوار»نقل نموده
است.(10)همچنین مرحوم محدث نوری در کتاب شریف «نجم الثاقب»در باب هفتم،
حکایت دوم حکایت شخصی را که در سال 522ق.به جزیره ی خضرا رفته، ذکر کرده
اند. همچنین مرحوم حاج شیخ علی اکبر نهاوندی درجلد دوم کتاب «العبقریّ
الحسان»(صفحه 121 به بعد)در رابطه با شهرهای امام زمان (ع)و بحر ابیض و
جزیره ی خضرا مطالبی را عنوان نموده اند.چنان که داستان سید شفتی (ره)نیز
مؤیّد همین معنا می باشد و معروف است که جناب آقای مولوی قندهاری(ره)و
افراد دیگری که بعضی از آنها در قید حیات هستند، تشرّف به جزیره ی خضرا
داشته اند. اما نمی توان به جزم و یقین ادعا کرد که این جزیره ی خضرا همان
مثلث برمودایی است، که در غربی ترین نقطه ی اقیانوس اطلس قرار گرفته است و
تاکنون کشتی های فراوان و هواپیماهای زیادی به سمت آن رفته اند، نابوده شده
اند و عکس برداری از آن، نتیجه ای به دنبال نداشته است. فقط می توان گفت
که آخرین جمله ای که بعضی از خلبانان مخابره کرده اند، پس از آن،دیگر صدا
قطع شده و اثری از هواپیما و خلبان آن معلوم نشده است، این بوده که به آب
های سفید رنگ مثل شیر برخورد کردیم.این جمله دقیقاً عین جمله ای است که هفت
قرن پیش ، علی بن فاضل مازندرانی نقل کرده است.
5.همه ی مصلحت ها برای وقوع یک قضیه مختص یک شخص نیست و گاه مصلحت فهم
دیگران نیز وجود دارد. چنانچه آن سید نورانی به جناب سید شفتی فرمودند:آیا
می خواهی به چشم خود، جزیره ی خضرا را ببینی «تا عبرتی برای تو و سایر اولی
الابصار باشد؟»چنانچه گاهی فقر یک انسان، بیماری او یا هر نوع گرفتاری،
علاوه بر مصلحت برای شخص او، مصلحت برای دیگران و امتحان آنها در انجام
وظایف را در پی دارد.
7.اذکار مختلف و از جلمه صلوات بر محمد و آل محمد(ع)، نیروی قوی در تأثیر
گذاری در جهان تکوین و از جمله طیّ الارض دارد.لکن ذکر به تنهایی کافی نیست
و به شرایط و حالاتی نیاز است.گاهی اجازه ی فردی صاحب نفس باعث تأثیر
گذاری ذکر خاص برای نتیجه ی خاصی می شود. لذا می بینیم مرحوم کربلایی محمد
کاظم آیه ی «و من یتق الله»را برای توسعه ی رزق به کسی تعلیم داده بود که
تا ده روز به فلان مقدار بخواند، اما به دیگری تعلیم ندهد که اثر آن ازبین
می رود.یا ذکری که به حضرت آیت الله شیخ عبدالنّبی اراکی برای تشرف خدمت
امام زمان(ع)یاد داده بودند، خواندن آیة الکرسی به عددی خاص بوده که در
بیرون شهر با وضو و طهارت لباس و بدن و رو به قبله و با کشیدن خطی به دور
خود، انجام دهد و معلوم است صرف انجام دادن این عمل، نتیجه ای به دست نمی
دهد.
8.در مورد اولاد امام زمان(ع)و مکان آنها، سخنان زیادی گفته شده است.در
زیارت مخصوص امام زمان (ع)در روز جمعه این جمله آمده است:«صلی الله علیک و
علی آل بیتک الطیبین الطاهرین».چناچه سید بن طاووس در زیارتی برای آن حضرت،
ذکر کرده است:«اللهم اعطه فی نفسه و ذرّیّته و شیعته ور رعیّته و خاصّته و
عامّته و جمیع أهل الدّنیا ما تقرّ به عینه و تسرّ به نفسه».
در کتاب «مزار»محمد بن مشهدی آمده است که حضرت صادق (ع)به ابن بصیر
فرمود:«گویا می بینم نزول قائم(ع)را در مسجد سهله با اهل و عیالش».کفعمی در
کتاب «مصباح»نقل کرده که زوجه آن حضرت یکی از دخترهای ابی لهب است.
9.تأکید و سفارش زیادی به خواندن تعقیبات نمازها شده است.چنانچه ثواب و
فواید زیای نیز برای آنها ذکر شده است.مثلاً نماز با تسبیحات حضرت فاطمه
(ص)با فضیلت تر از هزار نماز بدون تسبیحات است.تأکید زیادی بر سجده شکر بعد
از نمازها شده است.بعد از هر نماز واجب، یک دعای مستجاب وجود دارد و مرحوم
کلینی در باب«الدعاء ادبار الصلوات»،دوازده روایت در مورد دعاهایی که در
تعقیب نمازها خوانده می شود، ذکر کرده اند.(11)
9.آخرین پیام، همان سفارش سید شفتی در رساله ی «تحفه الابرار»است که سعی
کنید در تمام اوقات، اقبال و توجه کامل به حضرت ولی عصر(عج)داشته باشید که
آن جناب، پدر شفیق خلق است.مبادا از یاد آن حضرت غفلت نمایید و توجه به غیر
پیدا کنید.
دلا بسوز که سوزت اثر کند آخر شرار تو، شب هجران سحر کند آخر
دلا بسوز که خاکسترت به همره باد ز کوی مهدی زهرا (ع)گذر کند آخر
دلا بسوز که از سوزش شراره ی تو فغان و داد ز داغت جگر کند آخر
دلا بسوز که آتش ز سوز تو سوزد شمیم دور تو یارم خبر کند آخر
دلا بسوز که آتش ز سوز تو سوزد شمیم دور تو یارم خبر کند آخر
دلا بسوز که آوای خوش ترانه ی تو به قلب دلبر جانان اثر کند آخر
دلا بسوز که مرغ تو بر پر سوزان به شهر عشق به سویش سفر کند آخر
دلا بسوز به همراه هاشمی به سحر که دوست سوی تو یک دم نظر کند آخر
پی نوشت :
*امام جمعه ی موقت اصفهان، و نماینده ی مردم اصفهان در مجلس خبرگان رهبری.
1.ج1، ص 127.
2.سوره ی انبیاء (21)، آیه ی 87.
3.سوره ی زمر، آیه ی60.
4.تفسیر صافی، ذیل آیه ی شریفه، جالب تر اینکه در زیارت جامعه ی کبیره همین
آیه ی شریفه ذکر شده، با این تفاوت که به جای کلمه ی رب، نام ائمه ی
اطهار(ع)گفته شده است:«و أشرقت الأرض بنور کم».
5.سوره ی انسان (76)، آیه ی 21.
6.فرازی از دعای عدیله.
7.زیارت جامعه ی کبیره.
8.کانوا قلیلاً من اللّیل ما یهجعون.سوره ی ذاریات (51)، آیه ی 17.
9.تفسیر نورالثقلین، ج5، ص 122.
10.اصول کافی، ج 4، ص 323.
پی نوشت 2:
[1] . روستایی در ناحیه طارم علیا که آن
را از آبادیهای منطقه زنجان شمردهاند و در پنجاه کیلومتری این شهر واقع
است. فاصله این آبادی تا شفت که درجنوب غربی رشت واقع شده، شصت کیلومتر
است.
[2] . الکرام البررة، آقا بزرگ تهرانی، ج 1، ص 193.
[3] . معارف الرجال فی تراجم العلماء و الادباء، محمد حرزالدین، ج 2، ص 195.
[4] . اختران تابناک، ذبیح الله محلاتی، ج 1، ص 394.
[5] . معارف الرجال، ج 1، ص 195.
[6] . قصص العلماء، محمد تنکابنی، ص 140.
[7] . همان.
[8] . همان.
[9] . همان.
[10] . اعیان الشیعه، محسن امین، ج 9، ص 188.
[11] . قصص العلماء ص 136.
[12] . اعیان الشیعه، ج 9، ص 188.
[13] . روضات الجنات فی احوال العلماء و السادات، محمد باقر موسوی خوانساری، ج 2، ص 100.
[14] . الروضةالبهیه فی طرق الشفیعیه، محمد شفیع جاپلقی، چاپ سنگی.
[15] . قصص العلماء، ص 143 و 144.
[16] . ر. ک: همان، ص 71، 91، 136، 183؛ تذکرة القبور، عبدالکریم جزی، ص
31، 159؛ لباب الالقاب فی القاب الاطیاب، حبیب الله شریف کاشانی، ص 78؛
احسن الودیعه، محمد مهدی موسوی، ص 29 ـ 38.
[17] . همان، ص 119.
[18] . همان، ص 143.
[19] . روضات الجنات، ج 2، ص 102.
[20] . تاریخ اصفهان، ص 97.
[21] . قصص العلماء، ص 144 و 145.
[22] . اصفهان. لطف الله هنر، ص 263.
[23] . قصص العلماء، ص 149.
[24] . این مسجد هم اکنون به نام «مسجد سیّد» اصفهان شهرت دارد.
[25] . تاریخ ایران زمین از روزگار باستان تا انقراض قاجاریه، جواد مشکور، ص 341.
[26] . همان، ص 139 و 140.
[27] . تاریخ اصفهان و ری و همة جهان، ص 256 و 257.
[28] . قصص العلماء، ص 144 و 145.
[29] . همان، ص 167 و 168.
[30] . همان.
[31] . همان.
[32] . همان.
[33] . همان، ص 168.
فرآوری و تنظیم مطلب : سایت رهبران شیعه ، مجتبی گلبیدی ، آیت الله سید ابوالحسن مهدوی(نماینده ی مردم اصفهان در مجلس خبرگان رهبری)